English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (456 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
for the nonce U برای مقصود فعلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nonce U مقصود فعلی
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
to what end? U برای چه مقصود
that is i. to this purpose U برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
dedicated U کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
area U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
areas U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
object code U برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
object module U واحد مقصود ماژول مقصود
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
source computer U کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
assumed position U موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
present-day U فعلی
actuals U فعلی
actual U فعلی
very U واقعی فعلی
current ratio U وضعیت فعلی
present value U ارزش فعلی
status quo U وضع فعلی
actual state of affairs U وضع فعلی
acceptance by conduct U قبول فعلی
present value U ارزش فعلی
present conditions U شرایط فعلی
current graph U نمودار فعلی
celestial gion U کره فعلی
present worth U ارزش فعلی
capital value U ارزش فعلی
net present value U ارزش فعلی خالص
verbal U فعلی تحت اللفظی
current location counter U شمارنده مکان فعلی
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
current U فعلی اخرین اطلاعات
currents U فعلی اخرین اطلاعات
object U مقصود
innuendos U مقصود
objected U مقصود
objecting U مقصود
direct objects U مقصود
objectless U بی مقصود
meanings U مقصود
objectives U مقصود
objective U مقصود
innuendoes U مقصود
innuendo U مقصود
indirect objects U مقصود
point U مقصود
significance U مقصود
no offences was meant U مقصود
purposelessly U مقصود
design U مقصود
meaning U مقصود
objects U مقصود
designs U مقصود
physical U ترتیب فعلی کابلها در شبکه
alien U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
aliens U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
an inceptive verb U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
cumulative preferential U سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
an inceptive U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
misconstrued U در فهمیدن مقصود
purpose U هدف مقصود
misconstruing U در فهمیدن مقصود
target language U زبان مقصود
inexpressive U نرساننده مقصود
target program U برنامه مقصود
purposes U غرض مقصود
purpose U غرض مقصود
purposive U متضمن مقصود
purposes U هدف مقصود
target disk U دیسک مقصود
misconstrue U در فهمیدن مقصود
ideas U مقصود معنی
misconstrues U در فهمیدن مقصود
idea U مقصود معنی
object computer U کامپیوتر مقصود
sentiment U نیت مقصود
object code U دستورالعمل مقصود
object module U واحد مقصود
object machine U ماشین مقصود
object language U زبان مقصود
object routin U روال مقصود
purposefully U با داشتن مقصود
object program U برنامه مقصود
objective language U زبان مقصود
he has an a. to grind U مقصود دارد
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
up to d. U تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
an infinite verb U فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
do [verb] U روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
input/output U آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
proposition U مقصود قیاس منطقی
propositioned U مقصود قیاس منطقی
propositioning U مقصود قیاس منطقی
object deck U دسته کارت مقصود
now what did you mean by it U مقصود شماچه بود
drift U مقصود جریان اهسته
drifting U مقصود جریان اهسته
And exactly what do you mean by that ? U مقصود ؟( درمقام اعتراض )
To achieve ones object ( aim ) . U به مقصود خود رسیدن
drifts U مقصود جریان اهسته
i misapprehended him U مقصود او را درست نفهمیدم
propositions U مقصود قیاس منطقی
drifted U مقصود جریان اهسته
lad der U وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
what is the purpose of thislaw U مقصود از این قانون چیست
do you see what i mean? U ایا میفهمید مقصود من چیست
object oriented programming U برنامه نویسی مقصود گرا
jump instruction U موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
operand U عدد یا آدرس فعلی که به جای برچسب یا محل اش استفاده شود
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). U این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
an impersonal verb U فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
much little U هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
what do you meant U مقصود شما چیست چه مراددارید چه می خواهید
ends U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
end U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
The moral point of this story is that… U مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
device U کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
devices U کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
DSW U کلمه داده که از وسیلهای که حاوی اطلاعات وضعیت فعلی اش است ارسال میشود
traces U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
trace U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
feather bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
plotters U رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
plotter U رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
incremental computer U کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
failures U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
newer U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
incremental computer U وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
narratives U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
c U استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
narrative U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recall U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
bin U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
revenue tax U مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
bins U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
teacloths U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloth U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
iil U دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
redundancy U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
FDDI U اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
HTTP U دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
redundancies U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
scratches U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
scratched U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
grammar U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
scratching U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
gather shot U ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
opens U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
grammars U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
cats U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cat U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
Kaleida Labs U شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
straight line coding U برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com